پیر خرابات
نوشته شده توسط : مهرجو

 

پیر خرابات ؛

دلاویزم کن و مستانه در آغوشم کش ،

که داغی این تب زده را ، چاره ای نیست؛ جز عطش لب هایت ...

دل بندم کن ؛ به این گذرگاه بی بساط ؛ که این گریزپای وحشتزده را سکنی نیست .

جز برهوتی که گستره ی آغوشت برایم به پا می کند .

رهایم کن ؛ در این لذت می زده و بستان مرا دوباره ، که

مستم می کند ؛ این گود بی دشمن ، که پیاله ی زهر آمیز عشق را به من می نوشاند .

جان بر لبانم آور ؛ که نعره نعره ... تو را می خوانم .Top30d Group | براي عضويت در بزرگترين و جذابترين گروه موزيک ايران کليک کنيد





:: بازدید از این مطلب : 551
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 2 اسفند 1388 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: